نويسنده: آیت الله مکارم شیرازی
قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكي لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما يَصْنَعُونَ (*) وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلي جُيُوبِهِنَّ وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِنَّ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلي عَوْراتِ النِّساءِ وَ لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَي اللَّهِ جَمِيعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (*)(1)
ترجمه :
30- به مؤمنان بگو چشمهاي خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گيرند، و فروج خود را حفظ كنند، اين براي آنها پاكيزهتر است، خداوند از آنچه انجام مي دهيد آگاه است.
31- و به زنان با ايمان بگو چشمهاي خود را (از نگاه هوسآلود) فرو گيرند، و دامان خويش را حفظ كنند، و زينت خود را جز آن مقدار كه ظاهر است آشكار ننمايند، و (اطراف) روسريهاي خود را بر سينه خود افكنند (تا گردن و سينه با آن پوشانده شود) و زينت خود را آشكار نسازند مگر براي شوهرانشان يا پدرانشان يا پدر شوهرانشان يا پسرانشان يا پسران همسرانشان يا برادرانشان يا پسران برادرانشان، يا پسران خواهرانشان، يا زنان هم كيششان يا بردگانشان (كنيزانشان) يا افراد سفيه كه تمايلي به زن ندارند يا كودكاني كه از امور جنسي مربوط به زنان آگاه نيستند، آنها هنگام راه رفتن پايهاي خود را به زمين نزنند تا زينت پنهانيشان دانسته شود. (و صداي خلخال كه بر پا دارند به گوش رسد) و همگي به سوي خدا بازگرديد اي مؤمنان تا رستگار شويد.
شان نزول:
در كتاب كافي در شان نزول نخستين آيه از آيات فوق از امام باقر ع چنين نقل شده است كه جواني از انصار در مسير خود با زني روبرو شد- و در آن روز زنان مقنعه خود را در پشت گوشها قرار ميدادند- (و طبعا گردن و مقداري از سينه آنها نمايان ميشد) چهره آن زن نظر آن جوان را به خود جلب كرد و چشم خود را به او دوخت هنگامي كه زن گذشت جوان هم چنان با چشمان خود او را بدرقه ميكرد در حالي كه راه خود را ادامه ميداد تا اينكه وارد كوچه تنگي شد و باز هم چنان به پشت سر خود نگاه ميكرد ناگهان صورتش به ديوار خورد و تيزي استخوان يا قطعه شيشهاي كه در ديوار بود صورتش را شكافت! هنگامي كه زن گذشت جوان به خود آمد و ديد خون از صورتش جاري است و به لباس و سينهاش ريخته! (سخت ناراحت شد) با خود گفت به خدا سوگند من خدمت پيامبر ميروم و اين ماجرا را بازگو ميكنم، هنگامي كه چشم رسول خدا ص به او افتاد فرمود چه شده است؟
و جوان ماجرا را نقل كرد، در اين هنگام جبرئيل، پيك وحي خدا نازل شد و آيه فوق را آورد (قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ ...)(2).
تفسير: مبارزه با چشمچراني و ترك حجاب
پيش از اين هم گفتهايم كه اين سوره در حقيقت سوره عفت و پاكدامني و پاكسازي از انحرافات جنسي است، و بحثهاي مختلف آن از اين نظر انسجام روشني دارد، آيات مورد بحث كه احكام نگاه كردن و چشمچراني و حجاب را بيان ميدارد نيز كاملا به اين امر مربوط است و نيز ارتباط اين بحث با بحثهاي مربوط به اتهامات ناموسي بر كسي مخفي نيست.
نخست ميگويد:" به مؤمنان بگو چشمهاي خود را (از نگاه كردن به زنان نامحرم و آنچه نظر افكندن بر آن حرام است) فرو گيرند، و دامان خود را حفظ كنند" (قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ).
" يغضوا" از ماده" غض" (بر وزن خز) در اصل به معني كم كردن و نقصان است و در بسياري از موارد در كوتاه كردن صدا يا كم كردن نگاه گفته ميشود، بنا بر اين آيه نميگويد مؤمنان بايد چشمهاشان را فرو بندند، بلكه ميگويد بايد نگاه خود را كم و كوتاه كنند، و اين تعبير لطيفي است به اين منظور كه اگر انسان به راستي هنگامي كه با زن نامحرمي روبرو ميشود بخواهد چشم خود را به كلي ببندد ادامه راه رفتن و مانند آن براي او ممكن نيست، اما اگر نگاه را از صورت و اندام او بر گيرد و چشم خود را پائين اندازد گويي از نگاه خويش كاسته است و آن صحنهاي را كه ممنوع است از منطقه ديد خود به كلي حذف كرده.
قابل توجه اينكه قرآن نميگويد از چه چيز چشمان خود را فرو گيرند (و به اصطلاح متعلق آن فعل را حذف كرده) تا دليل بر عموم باشد، يعني از مشاهده تمام آنچه نگاه به آنها حرام است چشم برگيرند.
اما با توجه به سياق آيات مخصوصا آيه بعد كه سخن از مساله حجاب به ميان آمده به خوبي روشن ميشود كه منظور نگاه نكردن به زنان نامحرم است، شان نزولي را كه در بالا آورديم نيز اين مطلب را تاييد ميكند (3).
از آنچه گفتيم اين نكته روشن ميشود كه مفهوم آيه فوق اين نيست كه مردان در صورت زنان خيره نشوند تا بعضي از آن چنين استفاده كنند كه نگاههاي غير خيره مجاز است، بلكه منظور اين است كه انسان به هنگام نگاه كردن معمولا منطقه وسيعي را زير نظر ميگيرد، هر گاه زن نامحرمي در حوزه ديد او قرار گرفت چشم را چنان فرو گيرد كه آن زن از منطقه ديد او خارج شود يعني به او نگاه نكند اما راه و چاه خود را ببيند و اينكه" غض" را به معني كاهش گفتهاند منظور همين است (دقت كنيد).
دومين دستور در آيه فوق همان مساله حفظ" فروج" است.
" فرج" چنان كه قبلا هم گفتهايم در اصل به معني" شكاف" و فاصله ميان دو چيز است، ولي در اينگونه موارد كنايه از عورت ميباشد و ما براي حفظ معني كنايي آن در فارسي كلمه" دامان" را به جاي آن ميگذاريم.
منظور از" حفظ فرج" به طوري كه در روايات وارد شده است پوشانيدن آن از نگاه كردن ديگران است، در حديثي از امام صادق ع ميخوانيم:
كل آية في القرآن فيها ذكر الفروج فهي من الزنا الا هذه الاية فانها من النظر:
" هر آيهاي كه در قرآن سخن از حفظ فروج ميگويد، منظور حفظ كردن از زنا است جز اين آيه منظور از آن حفظ كردن از نگاه ديگران است" (4).
و از آنجا كه گاه به نظر ميرسد كه چرا اسلام از اين كار كه با شهوت و خواست دل بسياري هماهنگ است نهي كرده، در پايان آيه ميفرمايد:" اين براي آنها بهتر و پاكيزهتر است " (ذلِكَ أَزْكي لَهُمْ).
سپس به عنوان اخطار براي كساني كه نگاه هوسآلود و آگاهانه به زنان نامحرم ميافكنند و گاه آن را غير اختياري قلمداد ميكنند ميگويد:" خداوند از آنچه انجام ميدهيد مسلما آگاه است" (إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما يَصْنَعُونَ).
در آيه بعد به شرح وظائف زنان در اين زمينه ميپردازد، نخست به وظائفي كه مشابه مردان دارند اشاره كرده ميگويد:" و به زنان با ايمان بگو چشمهاي خود را فرو گيرند (و از نگاه كردن به مردان نامحرم خودداري كنند) و دامان خود را حفظ نمايند" (وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ).
و به اين ترتيب" چشمچراني" همانگونه كه بر مردان حرام است بر زنان نيز حرام ميباشد،و پوشانيدن عورت از نگاه ديگران، چه از مرد و چه از زن براي زنان نيز همانند مردان واجب است.
سپس به مساله حجاب كه از ويژگي زنان است ضمن سه جمله اشاره فرموده:
1-" آنها نبايد زينت خود را آشكار سازند جز آن مقدار كه طبيعتا ظاهر است" (وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا ما ظَهَرَ مِنْها).
در اينكه منظور از زينتي كه زنان بايد آن را بپوشانند و همچنين زينت آشكاري كه در اظهار آن مجازند چيست؟ در ميان مفسران سخن بسيار است.
بعضي زينت پنهان را به معني زينت طبيعي (اندام زيباي زن) گرفتهاند، در حالي كه كلمه" زينت" به اين معني كمتر اطلاق ميشود.
بعضي ديگر آن را به معني" محل زينت" گرفتهاند، زيرا آشكار كردن خود زينت مانند گوشواره و دستبند و بازوبند به تنهايي مانعي ندارد، اگر ممنوعيتي باشد مربوط به محل اين زينتها است، يعني گوشها و گردن و دستها و بازوان.
بعضي ديگر آن را به معني خود" زينت آلات" گرفتهاند منتها در حالي كه روي بدن قرار گرفته، و طبيعي است كه آشكار كردن چنين زينتي توام با آشكار كردن اندامي است كه زينت بر آن قرار دارد.
(اين دو تفسير اخير از نظر نتيجه يكسان است هر چند از دو راه مساله تعقيب ميشود).
حق اين است كه ما آيه را بدون پيشداوري و طبق ظاهر آن تفسير كنيم كه ظاهر آن همان معني سوم است و بنا بر اين زنان حق ندارند زينتهايي كه معمولا پنهاني است آشكار سازند هر چند اندامشان نمايان نشود و به اين ترتيب آشكار كردن لباسهاي زينتي مخصوصي را كه در زير لباس عادي يا چادر ميپوشند مجاز نيست، چرا كه قرآن از ظاهر ساختن چنين زينتهايي نهي كرده است.
در روايات متعددي كه از ائمه اهل بيت ع نقل شده نيز همين معني ديده ميشود كه زينت باطن را به" قلاده" (گردنبند)" دملج" (بازوبند)" خلخال" (پاي برنجن همان زينتي كه زنان عرب در مچ پاها ميكردند) تفسير شده است (5).
و چون در روايات متعدد ديگري زينت ظاهر به انگشتر و سرمه و مانند آن تفسير شده ميفهميم كه منظور از زينت باطن نيز خود زينتهايي است كه نهفته و پوشيده است (دقت كنيد).
2- دومين حكمي كه در آيه بيان شده است كه:" آنها بايد خمارهاي خود را بر سينههاي خود بيفكنند" (وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلي جُيُوبِهِنَّ).
" خمر" جمع" خمار" (بر وزن حجاب) در اصل به معني پوشش است، ولي معمولا به چيزي گفته ميشود كه زنان با آن سر خود را ميپوشانند (روسري).
" جيوب" جمع" جيب" (بر وزن غيب) به معني يقه پيراهن است كه از آن تعبير به گريبان ميشود و گاه به قسمت بالاي سينه به تناسب مجاورت با آن نيز اطلاق ميگردد.
از اين جمله استفاده ميشود كه زنان قبل از نزول آيه، دامنه روسري خود را به شانهها يا پشت سر ميافكندند، به طوري كه گردن و كمي از سينه آنها نمايان ميشد، قرآن دستور ميدهد روسري خود را بر گريبان خود بيفكنند تا هم گردن و هم آن قسمت از سينه كه بيرون است مستور گردد. (از شان نزول آيه كه قبلا آورديم نيز اين معني به خوبي استفاده ميشود).
3- در سومين حكم مواردي را كه زنان ميتوانند در آنجا حجاب خود را برگيرند و زينت پنهان خود را آشكار سازند با اين عبارت شرح ميدهد:
آنها نبايد زينت خود را آشكار سازند (وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ).
" مگر (در دوازده مورد):
1- براي شوهرانشان" (إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ).
2-" يا پدرانشان" (أَوْ آبائِهِنَّ) 3-" يا پدران شوهرانشان" (أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ).
4-" يا پسرانشان" (أَوْ أَبْنائِهِنَّ).
5-" يا پسران همسرانشان" (أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ).
6-" يا برادرانشان" (أَوْ إِخْوانِهِنَّ).
7-" يا پسران برادرانشان" (أَوْ بَنِي إِخْوانِهِنَّ).
8-" يا پسران خواهرانشان" (أَوْ بَنِي أَخَواتِهِنَّ).
9-" يا زنان هم كيششان" (أَوْ نِسائِهِنَّ).
10-" يا بردگانشان" (كنيزانشان) (أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُنَّ).
11-" يا پيروان و طفيلياني كه تمايلي به زن ندارند" (افراد سفيه و ابلهي كه ميل جنسي در آنها وجود ندارد) (أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ).
12-" يا كودكاني كه از عورات زنان (امور جنسي) آگاه نيستند" (أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلي عَوْراتِ النِّساءِ).
4- و بالآخره چهارمين حكم را چنين بيان ميكند:" آنها به هنگام راه رفتن پاهاي خود را به زمين نزنند تا زينت پنهانيشان دانسته شود" (و صداي خلخالي كه بر پا دارند به گوش رسد) (وَ لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ).
آنها در رعايت عفت و دوري از اموري كه آتش شهوت را در دل مردان شعلهور ميسازد و ممكن است منتهي به انحراف از جاده عفت شود، آن چنان بايد دقيق و سختگير باشند كه حتي از رساندن صداي خلخالي را كه در پاي دارند به گوش مردان بيگانه خود داري كنند، و اين گواه باريك بيني اسلام در اين زمينه است.
و سرانجام با دعوت عمومي همه مؤمنان اعم از مرد و زن به توبه و بازگشت به سوي خدا آيه را پايان ميدهد، ميگويد:" همگي به سوي خدا باز گرديد اي مؤمنان!، تا رستگار شويد" (وَ تُوبُوا إِلَي اللَّهِ جَمِيعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ).
و اگر در گذشته كارهاي خلافي در اين زمينه انجام دادهايد اكنون كه حقايق احكام اسلام براي شما تبيين شد از خطاهاي خود توبه كنيد و براي نجات و فلاح به سوي خدا آئيد كه رستگاري تنها بر در خانه او است، و بر سر راه شما لغزشگاههاي خطرناكي وجود دارد كه جز با لطف او، نجات ممكن نيست، خود را به او بسپاريد! درست است كه قبل از نزول اين احكام، گناه و عصيان نسبت به اين امور مفهومي نداشت، ولي ميدانيم قسمتي از مسائل مربوط به آلودگيهاي جنسي جنبه عقلاني دارد و به تعبير مصطلح از" مستقلات عقليه" است كه حكم عقل در آنجا به تنهايي براي ايجاد مسئوليت كافي است.
نكته ها:
1- فلسفه حجاب
بدون شك در عصر ما كه بعضي نام آن را عصر برهنگي و آزادي جنسي گذاردهاند و افراد غربزده، بي بند و باري زنان را جزئي از آزادي او ميدانند سخن از حجاب گفتن براي اين دسته ناخوشايند و گاه افسانهاي است متعلق به زمانهاي گذشته! ولي مفاسد بي حساب و مشكلات و گرفتاريهاي روز افزوني كه از اين آزاديهاي بي قيد و شرط به وجود آمده سبب شده كه تدريجا گوش شنوايي براي اين سخن پيدا شود.
البته در محيطهاي اسلامي و مذهبي، مخصوصا در محيط ايران بعد از انقلاب جمهوري اسلامي، بسياري از مسائل حل شده، و به بسياري از اين سؤالات عملا پاسخ كافي و قانع كننده داده شده است، ولي باز اهميت موضوع ايجاب ميكند كه اين مساله به طور گستردهتر مورد بحث قرار گيرد.
مساله اين است كه آيا زنان (با نهايت معذرت) بايد براي بهره كشي از طريق سمع و بصر و لمس (جز آميزش جنسي) در اختيار همه مردان باشند و يا بايد اين امور مخصوص همسرانشان گردد.
بحث در اين است كه آيا زنان در يك مسابقه بي پايان در نشاندادن اندام خود و تحريك شهوات و هوسهاي آلوده مردان درگير باشند و يا بايد اين مسائل از محيط اجتماع بر چيده شود، و به محيط خانواده و زندگي زناشويي اختصاص يابد؟! اسلام طرفدار برنامه دوم است و حجاب جزئي از اين برنامه محسوب ميشود، در حالي كه غربيها و غربزدههاي هوسباز طرفدار برنامه اولند! اسلام ميگويد كاميابيهاي جنسي اعم از آميزش و لذتگيريهاي سمعي و بصري و لمسي مخصوص به همسران است و غير از آن گناه، و مايه آلودگي و ناپاكي جامعه ميباشد كه جمله" ذلِكَ أَزْكي لَهُمْ" در آيات فوق اشاره به آن است.
فلسفه حجاب چيز مكتوم و پنهاني نيست زيرا:
1- برهنگي زنان كه طبعا پيامدهايي همچون آرايش و عشوهگري و امثال آن همراه دارد مردان مخصوصا جوانان را در يك حال تحريك دائم قرار ميدهد تحريكي كه سبب كوبيدن اعصاب آنها و ايجاد هيجانهاي بيمار گونه عصبي و گاه سر چشمه امراض رواني ميگردد، مگر اعصاب انسان چقدر ميتواند بار هيجان را بر خود حمل كند؟ مگر همه پزشكان رواني نميگويند هيجان مستمر عامل بيماري است؟
مخصوصا توجه به اين نكته كه غريزه جنسي نيرومندترين و ريشهدارترين غريزه آدمي است و در طول تاريخ سرچشمه حوادث مرگبار و جنايات هولناكي شده، تا آنجا كه گفتهاند" هيچ حادثه مهمي را پيدا نميكنيد مگر اينكه پاي زني در آن در ميان است"!آيا دامن زدن مستمر از طريق برهنگي به اين غريزه و شعلهور ساختن آن بازي با آتش نيست؟ آيا اين كار عاقلانهاي است؟
اسلام ميخواهد مردان و زنان مسلمان روحي آرام و اعصابي سالم و چشم و گوشي پاك داشته باشند، و اين يكي از فلسفههاي حجاب است.
2- آمارهاي قطعي و مستند نشان ميدهد كه با افزايش برهنگي در جهان طلاق و از هم گسيختگي زندگي زناشويي در دنيا به طور مداوم بالا رفته است، چرا كه" هر چه ديده بيند دل كند ياد" و هر چه" دل" در اينجا يعني هوسهاي سركش بخواهد به هر قيمتي باشد به دنبال آن ميرود، و به اين ترتيب هر روز دل به دلبري ميبندد و با ديگري وداع ميگويد.
در محيطي كه حجاب است (و شرائط ديگر اسلامي رعايت ميشود) دو همسر تعلق به يكديگر دارند، و احساساتشان و عشق و عواطفشان مخصوص يكديگر است.
ولي در" بازار آزاد برهنگي" كه عملا زنان به صورت كالاي مشتركي (لا اقل در مرحله غير آميزش جنسي) در آمدهاند ديگر قداست پيمان زناشويي مفهومي نميتواند داشته باشد و خانوادهها همچون تار عنكبوت به سرعت متلاشي ميشوند و كودكان بيسرپرست ميمانند.
2- گسترش دامنه فحشاء، و افزايش فرزندان نامشروع، از دردناكترين پيامدهاي بي حجابي است كه فكر ميكنيم نيازي به ارقام و آمار ندارد و دلائل آن مخصوصا در جوامع غربي كاملا نمايان است، آن قدر عيان است كه حاجتي به بيان ندارد.
نميگوئيم عامل اصلي فحشاء و فرزندان نامشروع منحصرا بي حجابي است، نميگوئيم استعمار ننگين و مسائل سياسي مخرب در آن مؤثر نيست، بلكه ميگوئيم يكي از عوامل مؤثر آن مساله برهنگي و بي حجابي محسوب ميشود.
و با توجه به اينكه" فحشاء" و از آن بدتر" فرزندان نامشروع" سر چشمه انواع جنايتها در جوامع انساني بوده و هستند، ابعاد خطرناك اين مساله روشنتر ميشود.
هنگامي كه ميشنويم در انگلستان، در هر سال- طبق آمار- پانصد هزار نوزاد نامشروع به دنيا ميآيد، و هنگامي كه ميشنويم جمعي از دانشمندان انگليس در اين رابطه به مقامات آن كشور اعلام خطر كردهاند- نه به خاطر مسائل اخلاقي و مذهبي- بلكه به خاطر خطراتي كه فرزندان نامشروع براي امنيت جامعه به وجود آوردهاند، به گونهاي كه در بسياري از پروندههاي جنايي پاي آنها در ميان است، به اهميت اين مساله كاملا پي ميبريم، و ميدانيم كه مساله گسترش فحشاء حتي براي آنها كه هيچ اهميتي براي مذهب و برنامههاي اخلاقي قائل نيستند فاجعه آفرين است، بنا بر اين هر چيز كه دامنه فساد جنسي را در جوامع انساني گستردهتر سازد تهديدي براي امنيت جامعهها محسوب ميشود، و پيآمدهاي آن هر گونه حساب كنيم به زيان آن جامعه است.
مطالعات دانشمندان تربيتي نيز نشان داده، مدارسي كه در آن دختر و پسر با هم درس ميخوانند، و مراكزي كه مرد و زن در آن كار ميكنند و بي بند و باري در آميزش آنها حكمفرما است، كم كاري، عقب افتادگي، و عدم مسئوليت به خوبي مشاهده شده است.
3- مساله" ابتذال زن" و" سقوط شخصيت او" در اين ميان نيز حائز اهميت فراوان است كه نيازي به ارقام و آمار ندارد، هنگامي كه جامعه زن را با اندام برهنه بخواهد، طبيعي است روز به روز تقاضاي آرايش بيشتر و خودنمايي افزونتر از او دارد، و هنگامي كه زن را از طريق جاذبه جنسيش وسيله تبليغ كالاها و دكور اطاقهاي انتظار، و عاملي براي جلب جهانگردان و سياحان و مانند اينها قرار بدهند، در چنين جامعهاي شخصيت زن تا سر حد يك عروسك، يا يك كالاي بي ارزش سقوط ميكند، و ارزشهاي والاي انساني او به كلي به دست فراموشي سپرده ميشود، و تنها افتخار او جواني و زيبايي و خودنمائيش ميشود.
و به اين ترتيب مبدل به وسيلهاي خواهد شد براي اشباع هوسهاي سركش يك مشت آلوده فريبكار و انساننماهاي ديو صفت! در چنين جامعهاي چگونه يك زن ميتواند با ويژگي هاي اخلاقيش، علم و آگاهي و دانائيش جلوه كند، و حائز مقام والايي گردد؟! براستي درد آور است كه در كشورهاي غربي، و غرب زده، و در كشور ما قبل از انقلاب اسلامي، بيشترين اسم و شهرت و آوازه و پول و در آمد و موقعيت براي زنان آلوده و بي بند و باري بود كه به نام" هنرمند و هنر پيشه"، معروف شده بودند، و هر جا قدم مينهادند گردانندگان اين محيط آلوده براي آنها سر و دست ميشكستند و قدمشان را خير مقدم ميدانستند! شكر خدا را كه آن بساط بر چيده شد، و زن از صورت ابتذال سابق و موقعيت يك عروسك فرنگي و كالاي بي ارزش در آمد و شخصيت خود را باز يافت، حجاب بر خود پوشيد اما بي آنكه منزوي شود و در تمام صحنههاي مفيد و سازنده اجتماعي حتي در صحنه جنگ با همان حجاب اسلاميش ظاهر شد.
اين بود قسمتي از فلسفههاي زنده و روشن موضوع حجاب در اسلام كه متناسب اين بحث تفسيري بود.
خردهگيري هاي مخالفان حجاب
در اينجا ميرسيم به ايرادهايي كه مخالفان حجاب مطرح ميكنند كه بايد به طور فشرده بررسي شود:
1- مهمترين چيزي كه همه آنان در آن متفقند و به عنوان يك ايراد اساسي بر مساله حجاب ذكر ميكنند اين است كه زنان نيمي از جامعه را تشكيل ميدهند اما حجاب سبب انزواي اين جمعيت عظيم ميگردد، و طبعا آنها را از نظر فكري و فرهنگي به عقب ميراند، مخصوصا در دوران شكوفايي اقتصاد كه احتياج زيادي به نيروي فعال انساني است از نيروي زنان در حركت اقتصادي هيچگونه بهرهگيري نخواهد شد، و جاي آنها در مراكز فرهنگي و اجتماعي نيز خالي است!، به اين ترتيب آنها به صورت يك موجود مصرف كننده و سربار اجتماع در ميآيند. اما آنها كه به اين منطق متوسل ميشوند از چند امر به كلي غافل شده يا تغافل كردهاند.
زيرا:
اولا: چه كسي گفته است كه حجاب اسلامي زن را منزوي ميكند، و از صحنه اجتماع دور ميسازد؟ اگر در گذشته لازم بود ما زحمت استدلال در اين موضوع را بر خود هموار كنيم امروز بعد از انقلاب اسلامي هيچ نيازي به استدلال نيست، زيرا با چشم خود گروه گروه زناني را ميبينيم كه با داشتن حجاب اسلامي در همه جا حاضرند، در ادارهها، در كارگاهها، در راهپيماييها و تظاهرات سياسي، در راديو و تلويزيون، در بيمارستانها و مراكز بهداشتي، مخصوصا و در مراقبتهاي پزشكي براي مجروحين جنگي، در فرهنگ و دانشگاه، و بالآخره در صحنه جنگ و پيكار با دشمن.
كوتاه سخن اينكه وضع موجود پاسخ دندانشكني است براي همه اين ايرادها و اگر ما در سابق سخن از" امكان" چنين وضعي ميگفتيم امروز در برابر" وقوع" آن قرار گرفتهايم، و فلاسفه گفتهاند بهترين دليل بر امكان چيزي وقوع آن است و اين عياني است كه نياز به بيان ندارد.
ثانيا: از اين كه بگذريم آيا اداره خانه و تربيت فرزندان برومند و ساختن انسانهايي كه در آينده بتوانند با بازوان تواناي خويش چرخهاي عظيم جامعه را به حركت در آورند، كار نيست؟
آنها كه اين رسالت عظيم زن را كار مثبت محسوب نميكنند از نقش خانواده و تربيت، در ساختن يك اجتماع سالم و آباد و پر حركت بيخبرند، آنها گمان ميكنند راه اين است كه زن و مرد ما همانند زنان و مردان غربي اول صبح خانه را به قصد ادارات و كارخانهها و مانند آن ترك كنند، و بچههاي خود را به شير- خوارگاهها بسپارند، و يا در اطاق بگذارند و در را بر روي آنها ببندند و طعم تلخ زندان را از همان زمان كه غنچه ناشكفتهاي هستند به آنها بچشانند.
غافل از اينكه با اين عمل شخصيت آنها را در هم ميكوبند و كودكاني بي روح و فاقد عواطف انساني بار ميآورند كه آينده جامعه را به خطر خواهند انداخت.
2- ايراد ديگري كه آنها دارند اين است كه حجاب يك لباس دست و پاگير است و با فعاليتهاي اجتماعي مخصوصا در عصر ماشينهاي مدرن سازگار نيست، يك زن حجاب دار خودش را حفظ كند يا چادرش را و يا كودك و يا برنامهاش را؟! ولي اين ايراد كنندگان از يك نكته غافلند و آن اينكه حجاب هميشه به معني چادر نيست، بلكه به معني پوشش زن است، حال آنجا كه با چادر امكان پذير است چه بهتر و آنجا كه نشد به پوشش قناعت ميشود.
زنان كشاورز و روستايي ما، مخصوصا زناني كه در برنجزارها مهمترين و مشكلترين كار كشت و برداشت محصول برنج را بر عهده دارند عملا به اين پندارها پاسخ گفتهاند، و نشان دادهاند كه يك زن روستايي با داشتن حجاب اسلامي در بسياري از موارد حتي بيشتر و بهتر از مرد كار ميكند، بي آنكه حجابش مانع كارش شود.
4- ايراد ديگر اينكه آنها ميگويند حجاب از اين نظر كه ميان زنان و مردان فاصله ميافكند طبع حريص مردان را آزمندتر ميكند، و به جاي اينكه خاموش كننده باشد آتش حرص آنها را شعلهورتر ميسازد كه" الانسان حريص علي ما منع"! پاسخ اين ايراد يا صحيحتر سفسطه و مغلطه را مقايسه جامعه امروز ما كه حجاب در آن تقريبا در همه مراكز بدون استثناء حكمفرما است با دوران رژيم طاغوت كه زنان را مجبور به كشف حجاب ميكردند ميدهد.
آن روز هر كوي و بر زن مركز فساد بود، در خانوادهها بي بند و باري عجيبي حكمفرما بود، آمار طلاق فوق العاده زياد بود، سطح تولد فرزندان نامشروع بالا بود و هزاران بدبختي ديگر.
نميگوئيم امروز همه اينها ريشه كن شده اما بدون شك بسيار كاهش يافته و جامعه ما از اين نظر سلامت خود را باز يافته، و اگر به خواست خدا وضع به همين صورت ادامه يابد و ساير نابسامانيها نيز سامان پيدا كند، جامعه ما از نظر پاكي خانوادهها و حفظ ارزش زن به مرحله مطلوب خواهد رسيد.
2 - استثناء وجه و كفين
در اينكه آيا حكم حجاب صورت و دستها حتي از مچ به پائين را نيز شامل ميشود يا نه، در ميان فقهاء بحث فراوان است، بسياري عقيده دارند كه پوشاندن اين دو (وجه و كفين) از حكم حجاب مستثني است، در حالي كه جمعي فتوا به وجوب پوشاندن داده، يا حد اقل احتياط ميكنند، البته آن دسته كه پوشاندن اين دو را واجب نميدانند نيز آن را مقيد به صورتي ميكنند كه منشا فساد و انحرافي نگردد، و گر نه واجب است.
در آيه فوق قرائني بر اين استثناء و تاييد قول اول وجود دارد از جمله:
الف: استثناء" زينت ظاهر" در آيه فوق خواه به معني محل زينت باشد يا خود زينت دليل روشني است بر اينكه پوشاندن صورت و كفين لازم نيست.
ب- دستوري كه آيه فوق در مورد انداختن گوشه مقنعه به روي گريبان ميدهد كه مفهومش پوشانيدن تمام سر و گردن و سينه است و سخني از پوشانيدن صورت در آن نيست قرينه ديگري به اين مدعا است.
توضيح اينكه: همانگونه كه در شان نزول نيز گفتهايم عربها در آن زمان روسري و مقنعهاي ميپوشيدند كه دنباله آن را روي شانهها و پشت سر ميانداختند به طوري كه مقنعه پشت گوش آنها قرار ميگرفت و تنها سر و پشت گردن را ميپوشاند، ولي قسمت زير گلو و كمي از سينه كه بالاي گريبان قرار داشت نمايان بود. اسلام آمد و اين وضع را اصلاح كرد و دستور داد دنباله مقنعه را از پشت گوش يا پشت سر جلو بياورند و به روي گريبان و سينه بيندازند و نتيجه آن اين بود كه تنها گردي صورت باقي ميماند و بقيه پوشانده ميشد.
ج- روايات متعددي نيز در اين زمينه در منابع اسلامي و كتب حديث، وارد شده است كه شاهد زندهاي بر مدعا است (6) هر چند روايات معارضي نيز دارد كه در اين حد از صراحت نيست، و جمع ميان آنها از طريق استحباب پوشاندن وجه و كفين، و يا حمل بر مواردي كه منشا فساد و انحراف است كاملا ممكن است.
شواهد تاريخي نيز نشان ميدهد كه نقاب زدن بر صورت در صدر اسلام جنبه عمومي نداشت (شرح بيشتر در زمينه بحث فقهي و روايي اين مساله در مباحث نكاح در فقه آمده است).
ولي باز تاكيد و تكرار ميكنيم كه اين حكم در صورتي است كه سبب سوء استفاده و انحراف نگردد.
ذكر اين نكته نيز لازم است كه استثناء وجه و كفين از حكم حجاب مفهومش اين نيست كه جائز است ديگران عمدا نگاه كنند، بلكه در واقع اين يك نوع تسهيل براي زنان در امر زندگي است.
3- منظور از نسائهن چيست؟
چنان كه در تفسير آيه خوانديم نهمين گروهي كه مستثني شدهاند و زن حق دارد زينت باطن خود را در برابر آنها آشكار كند زنان هستند، منتهي با توجه به تعبير" نسائهم" (زنان خودشان) چنين استفاده ميشود كه زنهاي مسلمان تنها ميتوانند در برابر زنان مسلمان حجاب را بر گيرند، ولي در برابر زنان غير مسلمان بايد با حجاب اسلامي باشند و فلسفه اين موضوع چنان كه در روايات آمده اين است كه ممكن است آنها بروند و آنچه را ديدهاند براي همسرانشان توصيف كنند و اين براي زنان مسلمانان صحيح نيست.
در روايتي كه در كتاب" من لا يحضر" آمده از امام صادق ع چنين ميخوانيم:
لا ينبغي للمرأة ان تنكشف بين يدي اليهودية و النصرانية، فانهن يصفن ذلك لازواجهن:
" سزاوار نيست زن مسلمان در برابر زن يهودي يا نصراني برهنه شود، چرا كه آنها آنچه را ديدهاند براي شوهرانشان توصيف ميكنند" (7).
4- تفسير جمله أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُنَ
ظاهر اين جمله مفهوم وسيعي دارد و نشان ميدهد كه زن ميتواند بدون حجاب در برابر برده خود ظاهر شود، ولي در بعضي از روايات اسلامي تصريح شده است كه منظور ظاهر شدن در برابر كنيزان است هر چند غير مسلمان باشند، و غلامان را شامل نميشود، در حديثي از امام امير المؤمنين علي ع ميخوانيم كه ميفرمود:
لا ينظر العبد الي شعر مولاته:
" غلام نبايد به موي زني كه مولاي او است نگاه كند" (8) ولي از بعضي روايات ديگر تعميم استفاده ميشود، اما مسلما خلاف احتياط است.
5- تفسير" أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ"
" اربة" در اصل از ماده" ارب" (بر وزن عرب)- چنان كه راغب در مفردات ميگويد- به معني شدت احتياج است كه انسان براي بر طرف ساختن آن چاره جويي ميكند، گاهي نيز به معني حاجت بطور مطلق استعمال ميشود.
و منظور از" أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ" در اينجا كساني هستند كه ميل جنسي دارند و نياز به همسر بنا بر اين" غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ" كساني را شامل ميشود كه اين تمايل در آنها نيست.
در اينكه منظور از اين عنوان چه كساني است؟ در ميان مفسران گفتگو است:
بعضي آن را به معني پير مرداني دانستهاند كه شهوت جنسي در آنها خاموش شده است، مانند" الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ" (زناني كه از سر حد ازدواج بيرون رفتهاند و از اين نظر بازنشسته شدهاند).
بعضي ديگر آن را به مردان" خصي" (خواجه).
و بعضي ديگر به" خنثي" كه آلت رجوليت مطلقا ندارد تفسير كردهاند.
اما آنچه بيش از همه ميتوان روي آن تكيه كرد و در چند حديث معتبر از امام باقر ع و امام صادق ع نقل شده اين است كه منظور از اين تعبير مردان ابلهي است كه به هيچ وجه احساس جنسي ندارند، و معمولا از آنها در كارهاي ساده و خدمتكاري استفاده ميكنند، تعبير به" التابعين" نيز همين معني را تقويت ميكند (9).
اما از آنجا كه اين وصف يعني عدم احساس ميل جنسي درباره گروهي از پيران صادق است بعيد نيست كه مفهوم آيه را توسعه دهيم و اين دسته از پير مردان نيز در معني آيه داخل باشند.
در حديثي از امام كاظم ع نيز روي اين گروه از پير مردان تكيه شده است.
ولي به هر حال مفهوم آيه اين نيست كه اين دسته از مردان همانند محارمند، قدر مسلم اين است كه پوشيدن سر يا كمي از دست و مانند آن در برابر اين گروه واجب نيست.
6- كدام اطفال از اين حكم مستثنا هستند
گفتيم دوازدهمين گروهي كه حجاب در برابر آنها واجب نيست، اطفالي هستند كه از شهوت جنسي هنوز بهرهاي ندارند.
جمله" لَمْ يَظْهَرُوا" گاهي به معني" لم يطلعوا" (آگاهي ندارند) و گاه به معني" لم يقدروا" (توانايي ندارند) تفسير شده، زيرا اين ماده به هر دو معني آمده است و در قرآن گاه در اين و گاه در آن بكار رفته.
مثلا در آيه 20 سوره كهف ميخوانيم:" إِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ" (اگر اهل شهر از وجود شما آگاه شوند سنگسارتان ميكنند).
و در آيه 8 سوره توبه ميخوانيم" كَيْفَ وَ إِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ لا يَرْقُبُوا فِيكُمْ إِلًّا وَ لا ذِمَّةً" (چگونه با پيمانشكنان پيكار نميكنيد در حالي كه اگر آنها بر شما چيره شوند نه ملاحظه خويشاوندي با شما ميكنند و نه پيمان).
ولي به هر حال اين تفاوت در آيه مورد بحث تفاوت چنداني از نظر نتيجه ندارد منظور اطفالي است كه بر اثر عدم احساس جنسي نه توانايي دارند و نه آگاهي.
بنا بر اين اطفالي كه به سني رسيدهاند كه اين تمايل و توانايي در آنها بيدار شده بايد بانوان مسلمان حجاب را در برابر آنها رعايت كنند.
7- چرا عمو و دايي جزء محارم نيامدهاند؟
از مطالب سؤالانگيز اينكه در آيه فوق ضمن بيان محارم به هيچوجه سخني از عمو و دايي در ميان نيست، با اينكه به طور مسلم محرمند و حجاب در برابر آنها لازم نميباشد.
ممكن است نكته آن اين باشد كه قرآن ميخواهد نهايت فصاحت و بلاغت را در بيان مطالب به كار گيرد و حتي يك كلمه اضافي نيز نگويد، از آنجا كه استثناي" پسر برادر" و" پسر خواهر" نشان ميدهد كه" عمه" و" خاله" انسان نسبت به او محرمند روشن ميشود كه عمو و دايي يك زن نيز بر او محرم ميباشند و به تعبير روشنتر محرميت دو جانبه است، هنگامي كه از يك سو فرزندان خواهر و برادر انسان بر او محرم شدند، طبيعي است كه از سوي ديگر و در طرف مقابل عمو و دايي نيز محرم باشند (دقت كنيد).
8- هر گونه عوامل تحريك ممنوع!
آخرين سخن در اين بحث اينكه در آخر آيه فوق آمده است كه نبايد زنان به هنگام راه رفتن پاهاي خود را چنان به زمين كوبند تا صداي خلخالهايشان به گوش رسد! اين امر نشان ميدهد كه اسلام به اندازهاي در مسائل مربوط به عفت عمومي سخت گير و مو شكاف است كه حتي اجازه چنين كاري را نيز نميدهد، و البته به طريق اولي عوامل مختلفي را كه دامن به آتش شهوت جوانان ميزند مانند نشر عكسهاي تحريك آميز و فيلمهاي اغوا كننده و رمانها و داستانهاي جنسي را نخواهد داد، و بدون شك محيط اسلامي بايد از اينگونه مسائل كه مشتريان را به مراكز فساد سوق ميدهد و پسران و دختران جوان را به آلودگي و فساد ميكشاند پاك و مبرا باشد.
پي نوشت ها :
(1) (سوره النور (24): آيات 30 تا 31)
(2) وسائل الشيعه جلد 14 صفحه 139 و تفسير نور الثقلين و الميزان و روح المعاني (با تفاوت مختصري) ذيل آيه مورد بحث.
(3) در اينكه" من" در جمله" يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ" چه معني دارد، مفسران احتمالات مختلفي دادهاند بعضي آن را براي" تبعيض" و بعضي" زائده" و بعضي" ابتدائيه" دانستهاند، ولي ظاهر همان معني اول است.
(4) اصول كافي و تفسير علي بن ابراهيم (طبق نقل نور الثقلين جلد 3 صفحه 587 و 588).
(5) تفسير علي بن ابراهيم ذيل آيه مورد بحث.
(6) كتاب وسائل الشيعه جلد 14 صفحه 145 باب 109 از ابواب مقدمات نكاح.
(7)" من لا يحضره الفقيه" طبق نقل تفسير نور الثقلين جلد 3 صفحه 593.
(8) وسائل الشيعه باب 124 از مقدمات نكاح حديث 8.
(9)- براي توضيح بيشتر به جواهر الكلام جلد 29 صفحه 94 به بعد و همچنين وسائل باب 111 از ابواب مقدمات نكاح (جلد 14 صفحه 148) و همچنين تهذيب جلد 7 صفحه 468 مراجعه شود.
منبع: برگرفته از : تفسیر نمونه ( آیت الله مکارم شیرازی)
نظرات شما عزیزان:
|